گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره النحل [ 16 ]: آیات 30 تا 34



اشاره
[ وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوا ما ذا أَنزَلَ رَبُّکُم قالُوا خَیراً لِلَّذِینَ أَحسَ نُوا فِی هذِهِ الدُّنیا حَسَ نَۀٌ وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَیرٌ وَ لَنِعمَ دارُ المُتَّقِینَ [ 30
جَنّاتُ عَدنٍ یَدخُلُونَها تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ لَهُم فِیها ما یَشاؤُنَ کَذلِکَ یَجزِي اللّهُ المُتَّقِینَ [ 31 ] الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائِکَۀُ طَیِّبِینَ
یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکُم ادخُلُوا الجَنَّۀَ بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 32 ] هَل یَنظُرُونَ إِلاّ أَن تَأتِیَهُمُ المَلائِکَ ۀُ أَو یَأتِیَ أَمرُ رَبِّکَ کَ ذلِکَ فَعَلَ
الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ [ 33 ] فَأَصابَهُم سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ
المخصوص « وَ لَنِعمَ دارُ المُتَّقِینَ » اي قالوا أنزل خیرا « قالوا خیرا » تقدیره ايّ شیء أنزل ربّکم « ما ذا أنزل » 727- 34 ] -قرآن- 1 ]
هی جنّات عدن اي « جَنّاتُ عَدنٍ » 113 [ صفحه 167 ] محذوف و المعنی و لنعم دار المتّقین دار الاخرة - بالمدح -قرآن- 81
« هَل یَنظُرُونَ » اي طاهرین من ظلم أنفسهم بالکفر و المعاصی « طَیِّبِینَ » جنّات استقرار و اقامۀ. عدن یعدن عدنا اي استقر به و اقام
اي « سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا » هو القیامۀ أو العذاب المستأصل لهم « أَمرُ رَبِّکَ » لقبض أرواحهم « أَن تَأتِیَهُمُ المَلائِکَ ۀُ » اي هل ینتظرون
264 -قرآن- - 232 -قرآن- 248 - 182 -قرآن- 200 - 115 -قرآن- 164 - 18 -قرآن- 102 - جزاء سیّئات حاقَ اي أحاط بهم. -قرآن- 1
30 - و چون بمؤمنین یعنی آن کسانی که از شرك و نافرمانی پرهیز کردهاند گفته شود پروردگار 354- -331-307 قرآن- 349
شما چه چیز بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل کرده است بپاسخ گویند خیر و خوبی [زیرا قرآن بتمامه شفاء و هدایت و
مستجمع حسنات و برکات و نیکیهاي دینی و دنیوي و خوبیهاي صوري و معنوي است] براي آنانکه در اینکه دنیا نیکی کنند
در همین جهان پاداش آنها نیکی است [که مدح و ثناي مؤمنین و هدایت و توفیق خدائی و فتح أبواب مشاهدات و مکاشفات
و حفظ خون و مال و پیروزي بر دشمنان باشد] و آنچه از ثواب آخرت در آن سرا بآنها عاید میگردد بهتر از آنچیزیست که
در دنیا بآنها میرسد [زیرا آخرت مانند گوهر و دنیا بسان خرمهرهایست و وجه مشابهتی بین آندو نیست] و حقّا که سراي
آخرت سراي خوبی براي پرهیزکاران است [که در دار دنیا باداي فرایض و اجتناب معاصی از عقاب خدا ترسیده و پرهیزکاري
پیشه خود نمودند] [ملّا در مثنوي گوید]. چیست دنیا از خدا غافل بدن || نی قماش و نقره و فرزند و زن مال را کز بهر دین
باشی حمول || نعم مال صالح خواندش رسول آب در کشتی هلاك کشتی است || آب اندر زیر کشتی پشتی است چونکه
مال و ملک را از دل براند || زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند کوزه سر بسته اندر آب رفت || از دل پرباد فوق آب
رفت باد درویشی چو در باطن بود || بر سر آب جهان ساکن بود 31 - [خانه متّقیان که در آخرت منزل میکنند] بوستانهاي
مستقرّ [ صفحه 168 ] و دائمی است که در آن بساتین داخل میشوند و از زیر قصور و کاخهاي آنها نهرهاي آب جریان دارد و
در آن بهشتها هر چه را بخواهند [از انواع مشتهیات و نعم] براي آنها مهیّا و آماده است] اینکه چنین خداوند بکسانیکه از
نافرمانی او پرهیز میکنند جزا و پاداش میدهد. 32 - متّقیان کسانیاند که فرشتگان [یعنی ملک الموت و اعوان او آنها را قبض
روح میکنند در حالتی که داراي کردار پاك و طیّب و دلهاي پاکیزه و طاهر از چرك شرك هستند [و ظالم بنفس چنانکه در
باره کافران و مشرکین فرمود نیستند] فرشتگان بآنها گویند سلام بر شما [یعنی از هر بدي و مکروهی در امان و سلامت
خواهید بود] داخل بهشت شوید بپاداش اعمالیکه در دنیا کردید [و بسبب ثباتی که بر تقوي و فرمانبري در دوره زندگانی در
جهان فانی ظاهر ساختید]. [و مفسرین گفتهاند که اینکه امر بدخول بهشت پس از خروج از قبور و در یوم نشور خواهد بود یا
اینکه ادخلوا الجنّۀ یعنی حصلت لکم الجنّۀ که بپاداش عملتان بهشت براي شما مهیّا و آماده است و همین مژده بسلامت و
دخول جنّت براي آنها خود بهشت عدن است]. بکوش امروز تا تخمی بپاشی || که فردا بر جوي قادر نباشی گر اینجا کشت
کردن را نورزي || در آن خرمن بیک ارزن نیرزي 33 - [اینکه کفّار قریش و مشرکین] جز اینکه انتظار ندارند که فرشتگان
عذاب براي قبض روح آنها بیایند یا عذاب خدائی فرارسد [و آنها را ریشهکن سازد] کفّار پیشین هم همین رفتار را کردند [و
بشرك و ظلم و تکذیب و استهزاء پیمبران پرداختند] و خداوند [چون آنها را مبتلاي بعذاب کرد] بآنها ستمی نکرد بلکه
خودشان نسبت بخویشتن ظلم و ستم مینمودند. 34 - بنابرین بآنها رسید عقوبت آنچه کردند و شرّ و کیفر آنچه را که مسخره و
[ استهزاء میکردند آنها را فراگرفت. [ صفحه 169
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 35 تا 37
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّهُ ما عَبَدنا مِن دُونِهِ مِن شَیءٍ نَحنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمنا مِن دُونِهِ مِن شَیءٍ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِن
أُّمَّۀٍ رَسُولًا أَنِ اعبُدُوا اللّهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنهُم مَن هَدَي اللّهُ
ِ
قَبلِهِم فَهَل عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا البَلاغُ المُبِینُ [ 35 ] وَ لَقَد بَعَثنا فِی کُل
وَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَیهِ الضَّلالَۀُ فَسِیرُوا فِی الَأرضِ فَانظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَ ذِّبِینَ [ 36 ] إِن تَحرِص عَلی هُداهُم فَإِنَّ اللّهَ لا
اي « الطّاغُوتَ » اي التبیین الواضح الّذي لا ابهام فیه « البَلاغُ المُبِینُ » 598- یَهدِي مَن یُضِلُّ وَ ما لَهُم مِن ناصِ رِینَ [ 37 ] -قرآن- 1
الشّیطان و کلّ ما عبد من دون اللّه مشتق من الطغیان و هو تجاوز الحدّ و اصله طغیوت علی وزن فعلوت کالجبروت و الملکوت
-23- اي ثبتت و وجبت حقّ یحقّ و یحیقّ حقّا ثبت و وجب. -قرآن- 1 « حَقَّت » فقدم اللّام علی العین و تاؤه زائدة دون التأنیث
289- 83 -قرآن- 280 - قرآن- 70
تفسیر معانی:
اشاره
-35 و آنانکه [از أهل مکّه] براي خدا شریک قائلند گویند اگر خدا میخواست و مشیّتش تعلّق میگرفت ما جز او چیز دیگري
را عبادت و پرستش نمیکردیم هم ما و هم پدرانمان [که ما بآنها اقتدا کردهایم] و چیزي را بدون اراده او [مانند بحیره و سائبه
و حام] تحریم نمینمودیم [پس چون [ صفحه 170 ] اینکه کارها از ما صادر شده معلوم میشود که مقهور اراده اوئیم و کارهاي
ما موافق رضاي اوست لذا خداوند در ردّ استدلال غلط آنها فرماید] همین کردار و گفتار از آنانکه پیش از اینکه مشرکین [در
زمان پیمبران سلف بودند] ناشی شد [و بسزاي أعمال و اقوال خود رسیدند] بنابراین بر پیمبران و فرشتگان خدا جز رسانیدن
پیام و ابلاغ کلام خدا بطور واضح و آشکارا وظیفه دیگري نیست و کسی را ملجا و مجبور بقبول حقّ نمیکنند. 36 - و
حقیقت آنکه ما در هر جماعتی پیامبري برانگیختیم [چنانکه ترا در امّت خود مبعوث گردانیدیم] تا اینکه بآنها بگوید خداي
یکتا را بپرستید و از طاغوت [یعنی شیطان و هر کس که دعوت بضلالت کند] دوري گزینید سپس پارهاي از آن مردم کسانی
بودند که خدا آنها را موفّق ساخت [و بواسطه ایمانشان آنها را هدایت بسوي بهشت نمود] و پارهاي از آنها [که از آنچه پیمبر
زمان آنها را بآن دعوت نمود رو گردان شدند] کسانی بودند که گمراهی در نهاد آنها وجوب و ثبوت یافت [و عقوبت
ضلالت دامنگیر آنها شد] بنابرین [اگر تصدیق مرا نمیکنید اي مشرکین قریش] مسافرت کنید و در روي زمین بگردید و
بنگرید که فرجام کار و حال تکذیبکنندگان بانبیاء چه شد [و چگونه بعقوبت گمراهی خود گرفتار شدند و لذا شما راه آنها
را دنبال نکنید و از حال آنها عبرت بگیرید]. 37 - اگر تو [ یا محمّد] سخت آزمند و حریص بر هدایت آنها هستی و طالبی که
بتو ایمان آورند و آنها معرضاند [اینکه از قصور یا تقصیر تو در ابلاغ رسالت نیست بلکه از جهت انهماك و غرقه شدن آنها
در وادي کفر و ضلالت است] و همانا خداوند کسیرا که بیراهه میرود و باختیار خود گمراه گشته است موفّق بهدایت
نمیگرداند و قهرا و جبرا او را براه حق نمیکشاند و براي آنها هم یار و یاوري که آنها را از عقاب برهاند و از عذاب خلاص
کند نخواهد بود. بدانکه سرّ بعثت أنبیاء عظام علیهم السّلام بسوي خلایق آنست که [ صفحه 171 ] آنان را بپرستش خداي یکتا
و اجتناب از طاغوت هوي امر کنند و جز خداي واحد خدائی را نپرستند و کیفیت پرستش خالص از شوائب و کیفیّت اجتناب
از ما سوي اللّه را بآنها بیاموزند تا باین دو گام بحضرت ذو الجلال و الاکرام و اصل گردند چنانکه یکی از عارفان گوید براي
ایمان دو گام است گام اوّل پرستش خدا بتوحید و یکتاپرستی و آن توجه بسوي خداي تعالی است بالکلیّه از راه طلب و شوق
و محبّت و گام ثانی خارجشدن از ماسواي خداست بالکلیه از راه صدق و جهد بلیغ تا بآن جا نایل شود که آنکس رسید که
بپروردگار خود عرضه داشت [کلّی بکلّک مشغول] جواب شنید [کلّی لکلّک مبذول]. و حکایت کنند که: ابراهیم بن أدهم
غلامی خرید و باو گفت چه میخوري گفت هر چه بخورانی گفت چه میکنی گفت بآنچه تو مرا وادار کنی گفت چه
میخواهی گفت عبد را در جنب اراده مولایش چه خواهش و ارادهایست ابراهیم بخویشتن رجوع کرده گفت اي بینوا ساعتی
را در عمرت مانند اینکه حالتی که غلام را با تست با خدا نبودي، از خدا خواهانیم که ما را بحق الیقین هدایت فرماید و از
473- نگرداند. -قرآن- 443 « وَ ما لَهُم مِن ناصِرِینَ » زمره
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 38 تا 40
اشاره
وَ أَقسَ مُوا بِاللّهِ جَهدَ أَیمانِهِم لا یَبعَثُ اللّهُ مَن یَمُوتُ بَلی وَعداً عَلَیهِ حَ  قا وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ [ 38 ] لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِي
351- یَختَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیَعلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُم کانُوا کاذِبِینَ [ 39 ] إِنَّما قَولُنا لِشَیءٍ إِذا أَرَدناهُ أَن نَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ [ 40 ] -قرآن- 1
20- اي اقسموا مصمّمین و جهد مفعول مطلق لفعل مقدّر تقدیره یجهدون جهدا. -قرآن- 1 « جَهدَ أَیمانِهِم » [ [ صفحه 172
تفسیر معانی:
اشاره
-38 و [مشرکین] سوگند یاد کردند بخدا و در قسم خود جاهد و پابرجا بودند [یعنی بقسم غلاظ دشوار سوگند خوردند] که
خداوند أحدي را روز قیامت محشور نخواهد ساخت و کسی که بمیرد زنده نخواهد شد [خدا در ردّ آنها فرماید] بلی [نه چنین
است که پنداشتهاند بلکه] وعدهایست [که بآنها داده شده] وعده حقّ درست است که وفاي بآن بر خداي حق و واجب است [و
بمقتضاي حکمت خلافی در آن نیست زیرا اگر بعث و نشر نبود تکلیف صورتی نداشت تکلیف وقتی خوب است که عوضی
در برابر آن باشد] و لکن بیشتر مردم [بسبب کفر بخدا و انکار نبوت انبیاء و جهل بجهت حکمت در بعث] نمیدانند و بصحّت
وقوع قیامت و حشر و نشر عالم نمیباشند. 39 - [همانا خلایق در روز قیامت محشور میشوند و تمامی در یکجا گرد هم میآیند]
تا اینکه آنچه را در باره آن در دار دنیا اختلاف داشتند [و از مؤمنین نمیپذیرفتند] براي آنها روشن و واضح گردد و تا اینکه
کافران بدانند و علم ضروري حاصل کنند که دروغ میگفتند [و قسم دروغ میخوردند که خدا کسیرا که بمیراند زنده
نخواهد کرد]. 40 - [و بدانند که براي قدرت و اراده ما زنده کردن مردگان امر مهمّی نیست] ما فقط چون اراده بوجود آوردن
هر چیزي را بکنیم گفتار ما اینستکه باو بگوئیم باش پس خواهد بود [ یا موجود بشو فورا خواهد شد]. آنکه پیش از وجود
جان بخشد || هم تواند که بعد از آن بخشد چون در آورد از عدم بوجود || چه عجب باز اگر کند موجود گفتهاند که مردي
را از مسلمانان از مشرکی طلبی بود و از آن مشرك مطالبه نمود و در ضمن مطالبه گفت قسم بآن کسیکه پس از مرگ باو
امیدوارم مطلب چنین است. [ صفحه 173 ] مشرك گفت گمان تو اینست که پس از مرگ زنده خواهی شد قسم بخدا که
کسی که مرد زنده نمیشود و اینکه آیه نازل شد.
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 41 تا 44
اشاره
وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِی الدُّنیا حَسَ نَۀً وَ لَأَجرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 41 ] الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلی
رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ [ 42 ] وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ إِلاّ رِجالًا نُوحِی إِلَیهِم فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ [ 43 ] بِالبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ
اي لننزّلنهم فی الدّنیا بلدة حسنۀ « لَنُبَوِّئَنَّهُم » 476- أَنزَلنا إِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم وَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
اي فاسئلوا العلماء و العارفین بالتّواریخ لیخبروکم « فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ » هی المدینۀ. بوّاه الدّار یبوّئه إیّاها أنزله بها و المباءة المنزل
القرآن لأنّه تذکیر و تنبیه للغافلین و إنّه سبب « الذِّکرَ » اي الکتب جمع زبور و هو الکتاب بمعنی المزبور اي المکتوب « الزُّبُرِ »
299- 224 -قرآن- 289 - 158 -قرآن- 213 - 21 -قرآن- 131 - الذّکر. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-41 و آنان که از وطن و دیار و أهل و عیال خود براي حفظ دین و پیمبر خویش در راه طلب رضاي خداوند بعد از ستمی که
از کفّار مکّ ه دیدند مهاجرت کرده و همه چیز را رها کرده و بیرون رفتند البتّه در دنیا آنها را حالت و منزل نیکوئی عطا
خواهیم نمود [و پیروزي و فتح ولایات نصیب [ صفحه 174 ] آنها خواهیم فرمود] و مزدي که در سراي دیگر و عالم عقبی
نصیب آنها خواهیم نمود بزرگتر و بیشتر از نصیبی است که در دنیا خواهند گرفت اگر کفّار اینکه را بدانند- [ یا اگر خود
مهاجرین تفصیل آنچه را در آخرت براي آنها مهیّاست بدانند بر سرورشان و حرص بر تمسّک بدینشان افزوده خواهد شد].
-42 اینکه مهاجرین کسانی هستند که در فرمانبري از خدا و آزار مشرکین صبر و شکیبائی نموده و بر پروردگارشان توکّل
مینمایند [و امور خود را بخداوند تفویض و واگذار کرده و از ماسواي او اعراض مینمایند]. 43 - ما پیش از تو [ یا محمّد
صلّی اللّه علیه و آله] در امّتهاي پیشین جز مردانی از بشر برسالت نفرستادیم که بآنها وحی نمودیم [همچنانکه بتو وحی نمودیم
و ترا بسوي امّت فرستادیم همچنانکه آنها را بسوي امّتهاشان فرستادیم [و بمشرکین بگو اگر شک و تردید در اینباب دارید] از
أهل ذکر یعنی علماي أهل کتاب پرسش کنید [تا بشما خبر دهند که خداي تعالی براي امم پیشین جز بشر کسی را برسالت
نفرستاده است و براي رسالت جز کسی که مردم او را مشاهده کنند و او را مخاطب قرار داده و از او مطلبی فرا گیرند شایسته
نیست و ملائکه نمیتوانند پیمبر مردم باشند]. 44 - [و ما اینکه رجال مرسلین را نفرستادیم مگر] با براهین و معجزات و کتب و
براي تو هم [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] قرآن را نازل کردیم تا اینکه براي مردم آنچه را از احکام و شرایع و دلایل توحید
و غیره که بر تو نازل شده است روشن و بیان نمائی و باشد که آنان در آن تفکّر کنند و بدانند که حق است. إبن زید گفته
است که مراد از [فسألوا أهل الذّکر] أهل قرآن است زیرا که ذکر همان قرآن است و قریب باین قول روایتی است که جابر و
محمّد بن مسلم از أبی جعفر محمّد الباقر علیه السّلام آوردهاند که فرمود [نحن أهل الذّکر] یعنی أهل قرآن مائیم و خداوند
[ رسول خود را [ذکر] نامیده آنجا که فرماید [ذکرا رسولا]. [ صفحه 175
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 45 تا 50
اشاره
أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَن یَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الَأرضَ أَو یَأتِیَهُمُ العَذابُ مِن حَیثُ لا یَشعُرُونَ [ 45 ] أَو یَأخُذَهُم فِی تَقَلُّبِهِم فَما
هُم بِمُعجِزِینَ [ 46 ] أَو یَأخُ ذَهُم عَلی تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّکُم لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ [ 47 ] أَ وَ لَم یَرَوا إِلی ما خَلَقَ اللّهُ مِن شَیءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ
الیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلّهِ وَ هُم داخِرُونَ [ 48 ] وَ لِلّهِ یَسجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مِن دابَّۀٍ وَ المَلائِکَ ۀُ وَ هُم لا
اي دبّروا « مَکَرُوا السَّیِّئاتِ » 70- 556 یَخافُونَ رَبَّهُم مِن فَوقِهِم وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ [ 50 ] -قرآن- 1 - یَستَکبِرُونَ [ 49 ] -قرآن- 1
التخوّف « عَلی تَخَوُّفٍ » اي فی تصرّفهم فی أسفارهم و تجاراتهم « فِی تَقَلُّبِهِم » اي یجعل عالیها سافلها « یخسف » المکرات السّیّئات
اي علی « و قیل » التنقّص و هو أن یأخذ الأوّل فالأوّل حتّی لا یبقی منهم أحد و تلک حالۀ یخاف معها الفناء و یتخوّف الهلاك
اي أ و لم ینظروا إلی الکائنات الّتی لها ظلال متفیئه. و تفیّأت الظلال اي تقلبت « یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ » خوف و و جل من العذاب
474 دخر اي صغر و - 370 -قرآن- 462 - 172 -قرآن- 346 - 109 -قرآن- 154 - 25 -قرآن- 89 - اي صاغرون. -قرآن- 1 « داخِرُونَ »
[ هان. [ صفحه 176
تفسیر معانی:
اشاره
-45 آیا آنانکه در توهین أمر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و خاموش ساختن نور دین و آزار مؤمنین حیله بکار میبرند و تدابیر
سوء میکنند ایمناند و فارغبالاند و خاطرشان جمع است از اینکه ناگهان و بطوریکه ندانند و انتظار نداشته باشند زمین آنها
را فرو برد [چنانکه قارون را فرو برد] یا عذاب آنها را در گیرد و بسراغ آنها بیاید [چنانکه بر قوم نوح و عاد و ثمود رسید].
[خلاصه آنکه چه چیز اینکه قوم را ایمن و مطمئن ساخته است که بتدابیر ناروا پرداختهاند]. 46 - یا عذاب آنها را در گیرد در
اشتغال بحالات مختلفهاي که دارند [در رفت و برگشت در سفرها و تجاراتشان یا در هر حالی از أحوال شب و روز یا در
بسترشان که بچپ و راست میگردند] و در آنحال رفع بلا از خود نتوانند و مانعی براي ردّ اراده خداوند در هلاك خودشان
مقدورشان نباشد. 47 - یا عذاب الهی آنها را کم کم فرا گیرد [و بتدریج از آنها کسر کند و بکاهد و یکی را پس از دیگري
از بین ببرد تا همگی را معدوم کند یا أهل قریهاي را معذّب سازد و اهل قریه دیگر بترسند که اینکه بلا براي آنها نیز نرسد یا
بوسیله بلایا و ناخوشیها از مال و جان آنها متناوبا بکاهد هر چند آنها را ریشه کن نسازد] زیرا پروردگار شما هر آینه با رأفت
و مهربان است [و از رأفت و رحمت اوست که شما را مهلت میدهد تا توبه و بازگشت کنید و بسوي خدا برگردید و تعجیل
در عقوبت و برانداختن شما نمیفرماید]. دیدي آن قهقهه کبک خرامان حافظ || که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود 48 - آیا
[اینکه جماعت کفّار و منکرین وحدانیّت خدا و تکذیب کنندگان پیامبر او] بآنچه خدا [از اشیاء سایهدار از درخت و کوه و بنا
و غیره] آفریده است نظر نمیکنند [و در آن تفکّر نمینمایند تا کمال قدرت او بر آنها ظاهر شود و از او بترسند] و نمیبینند
که سایههاي آن شیء چگونه بطرف [ صفحه 177 ] راست و چپ مایل میگردد [صبح سایه از یکطرف و ظهر از یک جانب و
عصر بجانب دیگر است] و اینکه سایهها در حال خضوع و سجده بخدا و منقاد و مطیع امر او هستند و همگی آنها ذلیل و
کوچک در برابر اراده و تقدیر او میباشند [اشاره به اینکه که تمام اشیاء بنابر احتیاج و نیازمندي که بواضع و مدبّر خود دارند
در برابر او خاضع و ساجدند [و اگر اینکه خضوع نباشد بطرفۀ العین از میان میروند و باطل میگردند و اینکه خضوع و تسلیم در
حکم سجود بندگانی است که بحال ذلّت در برابر او بخاك میافتند و معناي سجود سایه براي خدا همان دوران او از جانبی
بجانب دیگر است زیرا او تسلیم و منقاد و مطیع پروردگار خود میباشند چنانکه در جاي دیگر فرمود [وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ
49 - و فقط براي خداي یکتا سجده و فروتنی و فرمانبري میکند هر آنچه جنبندهاي در عالم بالا و 754- الآصالِ]. -قرآن- 715
آسمانها و در زمین است نه براي غیر او و همچنین فرشتگان نیز سجده و خضوع میکنند و تکبّري نمیکنند و خود را بزرگ
نمیشمارند [و هر شیء در برابر صانع خود ساجد است بسجودیکه ملایم حال اوست چنانکه هر چیز تسبیح بحمد او مینماید
بتسبیحی که ملایم حال اوست بعضی بلسان حال و برخی بلسان قال و خداست که داناي بلسان حال و لسان قال آنهاست. و
ملا در مثنوي گوید: چون مسبّح کردهاي هر چیز را || ذات با تمییز و بیتمییز را هر یکی تسبیح بر نوع دگر || گوید او از
حال آن اینکه بیخبر آدمی منکر ز تسبیح جماد || و ان جماد اندر عبادت اوستاد 50 - آن فرشتگان از پروردگار و مالک امر
خودشان بیمناك هستند که از بالاي سرشان بر آنها عقاب مهلک در آید یا میترسند از پروردگار خودشان ترس هیبت و جلال
که او برتري دارد بقهر و غلبه بر آنها چنانکه فرمود [وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ] و مطیع فرمان او هستند و آنچه بآنها امر شود
276 [ صفحه 178 ] [و بعضی از مفسرین بر اینکه قولند که [من فوقهم] صفت ملائکه است و معناي آیه - میکنند -قرآن- 241
چنین است که ملائکه فوق بنی آدم و فوق هر جنبندهایست که در زمین است و با علوّ مرتبتشان از خدا میترسند و بطریق اولی
آنچه مادون آنهاست باید ترسناك باشند. در حدیث صحیح از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است: [که خدا را در
آسمان هفتمین فرشتگانی است که از حین خلقتشان تا روز قیامت در سجودند و از مخافت خداي تعالی بدنشان لرزان است و
ما » قطرهاي از اشگهاي چشمشان نمیافتد مگر اینکه ملکی میشود و چون روز قیامت شود از سجده سر برداشته و میگویند
یعنی ما بآنچه سزاوار عبادت تو بود ترا پرستش نکردیم] و اینکه حدیث در تفسیر کلبی آمده است. « عبدناك حق عبادتک
بیضاوي در تفسیر خود گوید مروي است که عمر بر منبر گفت در باره آیه [أَو یَأخُ ذَهُم عَلی تَخَ وُّفٍ] چه میگوئید! همه
ساکت شدند شیخی از هذیل برخاسته گفت اینکه بلغت ماست [التخوّف التنقص] عمر گفت آیا عرب را در اشعار خود چنین
117 تخوّف الرّجل منها تامکا - آشنائی باین لغت هست شیخ گفت بلی شاعر ما ابو کبل در وصف ناقه خود گوید: -قرآن- 83
قردا || کما تخوّف عود النبعۀ السّ فن عمر گفت: [علیکم بدیوانکم لا تضلوا یعنی بر شما باد بدیوانتان گمراه نمیشوید] گفتند
دیوان ما چیست! عمر گفت شعر جاهلیّت [فانّ فیه تفسیر کتابکم و معانی کلامکم زیرا تفسیر کتاب شما و معانی گفتار شما در
[ آن دیوان است]. [ صفحه 179
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 51 تا 55
اشاره
وَ قالَ اللّهُ لا تَتَّخِ ذُوا إِلهَینِ اثنَینِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِ دٌ فَإِیّايَ فَارهَبُونِ [ 51 ] وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ لَهُ الدِّینُ واصِ باً أَ فَغَیرَ
اللّهِ تَتَّقُونَ [ 52 ] وَ ما بِکُم مِن نِعمَۀٍ فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیهِ تَجئَرُونَ [ 53 ] ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنکُم إِذا فَرِیقٌ مِنکُم بِرَبِّهِم
وَ لَهُ » فخافون رهب یرهب رهبۀ خاف « فَارهَبُونِ » 469- یُشرِکُونَ [ 54 ] لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم فَتَمَتَّعُوا فَسَوفَ تَعلَمُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
ترفعون « تَجئَرُونَ » اي و له الطّاعۀ دائما. وصب یصب وصوبا- دام و المعنی حقّ الانسان ان یطیعه فی جمیع أحواله « الدِّینُ واصِ باً
انتفعوا « فَتَمَتَّعُوا » اي فلیجحدوا ما منحناهم من نعم « لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم » صوتکم بالاستغاثه جأر یجأر جؤارا رفع صوته بالاستغاثه
- 287 -قرآن- 324 - 192 -قرآن- 258 - 73 -قرآن- 179 - 15 -قرآن- 45 - بمتاع الحیوة الدّنیا ایّاما قلیله و هو أمر تهدید. -قرآن- 1
-51 و خداوند [بتمام مکلّفین خطاب] فرمود که دو معبود براي خود اختیار نکنید [مانند مجوس که فاعل خیر یزدان و 339
فاعل شرّ اهرمن دانند یا مانویّه که نور و ظلمت را مؤثّر شناسند] همانا فقط اوست معبود یکتا [زیرا وحدت از لوازم الوهیّت
52 - و مختصّ [ است] [لا شریک له و لا شبیه] بنابرین [منم آن خداي یگانه] فقط از من بترسید [نه از غیر من]. [ صفحه 180
اوست آنچه در آسمانها و زمین و در علویّات و سفلیّات است [ملکا و خلقا] فرمانبري و طاعت واجب دائم براي اوست [نه
براي غیر او پس بکجا میروید و از که میترسید] آیا از غیر خدا پرهیز میکنید و میترسید [با اینکه زیانرساننده اوست همچنانکه
سود دهنده اوست]. 53 - تمام آنچه در دست شماست و صاحب آن هستید از هر گونه نعمتی [مانند صحّت در جسم و وسعت
در رزق و غیر آنها] از جانب خداست و چون ناگواري [مانند بیماري و سختی و بلاء و بدحالی و بدروزي] بشما رو کند در
آن حال شما رو باو میکنید و باو پناه میبرید و براي رفع آن صدا بدعا و استغاثه بلند میکنید. 54 - و چون آنحالت سختی و
بدبختی از شما دور شد و رفع ناگواري گردید در آن وقت گروهی از شما بناگاه بپرستش غیر خدا میپردازند و منعم خود را از
یاد میبرند. 55 - و اینکه بدانجهت است که نعمتهائی که بآنها دادهایم کفران میکنند و منکر آن میشوند که اینکه انعام از خدا
بوده است بنابرین [در اینکه ایّام کمی که از عمر شما باقی است] بعیش بپردازید و از دنیاي فانی بهره ببرید زود است که
بدانید [چه عاقبتی از عقاب و عذاب بدنبال داشتهاید].
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
وَ یَجعَلُونَ لِما لا یَعلَمُونَ نَصِ یباً مِمّا رَزَقناهُم تَاللّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمّا کُنتُم تَفتَرُونَ [ 56 ] وَ یَجعَلُونَ لِلّهِ البَناتِ سُبحانَهُ وَ لَهُم ما یَشتَهُونَ
57 ] وَ إِذا بُشِّرَ أَحَ دُهُم بِالأُنثی ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَ  دا وَ هُوَ کَظِیمٌ [ 58 ] یَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمسِکُهُ عَلی هُونٍ أَم ]
- [ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحکُمُونَ [ 59 ] لِلَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَلُ السَّوءِ وَ لِلّهِ المَثَلُ الَأعلی وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 60
اي صار- « ظَلَّ » اي و یجعلون لالهتهم الّتی لا تعلم شیعا لأنّها جمادات، نصیبا « لِما لا یَعلَمُونَ » [ 538 [ صفحه 181 - قرآن- 1
اي « یَتَواري » اي ممسک غیظه فی نفسه- یقال- کظم القربۀ اي شدّ فاها « کَظِیمٌ » یقال- ظلّ یفعل کذا- اذا فعله فی صدر النّهار
- الکمال المحض. -قرآن- 1 « المَثَلُ الَأعلی » صفۀ السوء « مَثَلُ السَّوءِ » اي أم یخفیه « أَم یَدُسُّهُ » الهوان و المشقّۀ « هُونٍ » یستخفی
373- 342 -قرآن- 353 - 308 -قرآن- 324 - 272 -قرآن- 291 - 251 -قرآن- 264 - 175 -قرآن- 240 - 99 -قرآن- 165 - -22 قرآن- 91
تفسیر معانی:
اشاره
-56 و اینکه کافران مشرك براي بتها و آلهه خودشان که نمیدانند سود و زیان آنها چیست [و حقیقت آنها را نمیشناسند]
بهرهاي از آنچه ما بآنها روزي کردهایم قرار میدهند [و میگویند هذا للّه و هذا لشرکائنا چنان که در سوره انعام گذشت] و
بهرهاي از زراعت و انعام خود براي آنها براي تقرّب بآنها جدا میکنند. بخدا قسم که در آخرت از آنچه شما افترا زده و در
دنیا خدایانی بدروغ براي خود ساختهاید پرسش خواهید شد [تا حجّت بر شما تمام و پس از اعترافتان معاقب شوید] [و در آیه
مبارکه اشاره باهل هوا و ریاست که از طاعاتی که خدا آنها را موفّق میسازد نصیبی براي خودنمائی و تحصیل حسن ظنّ و
کسب منزلت بکسانی که عالم بأحوال آنها نیستند میدهند و آنان غافل از توهّم و افتراء بر نفوس خود هستند که در روز
واپسین از آنها پرسش خواهد شد. [ صفحه 182 ] بروي ریا خرقه سهل است دوخت || گرش با خدا در توانی فروخت 57 - و
[مشرکین] براي خدا دخترانی اثبات میکنند و باو نسبت میدهند و میگویند ملائکه دختران خدا هستند] منزّه و پاکست خداي
تعالی [از اینکه که دختري داشته باشد] و براي خودشان آنچه را خواهش نفسانی آنهاست و دوست دارند [یعنی پسران و اولاد
ذکور] اختیار میکنند. 58 - و چون بآنها یعنی بیکی از آنان خبر دهند که دختري براي او متولّد شده است رنگ صورتش
بسیاهی برمیگردد [در اثر اندوه و خجلت] و پر از خشم و غیظ میشود و غضب خود را نگاه میدارد. 59 - و اینکه کسی که
خبر زاده شدن دختري را باو میدهند از گروه آشنایان و خویشان خود خبر بدي را که باو دادهاند پنهان میدارد [و از شرم ننگ
و حیاء خجلت میکشد بگوید که دختري براي او آمده است] [و مردّد میماند و با خود حدیث نفس میکند که] آیا آن دختر
نوزاد را با ذلّت و خواري نگاهدارد [و او را براي خدمتکاري و آبیاري بگمارد] یا آنکه در خاك او را پنهان و [زنده بگور]
کند [چنانکه بنو تمیم و بنو مضر میکردند تا آن حدّ که از آنخانهاي که زن دختر زائیده است بواسطه کینه و دشمنی با آن زن
آنخانه را ترك مینمودند لذا خدا فرماید] بدانید که اینکه کافران بد حکومت و بد قضاوتی میکنند [که براي خدا دختر اثبات
میکنند و براي خود اولاد ذکور میخواهند و بد قضاوت و رفتاري میکنند که دختران را با آنکه در احترام ولادت با پسران
برابرند بیاحترام و زبون نگاه میدارند یا زنده بگور مینمایند با آنکه بجهاتی دختر از پسر بهتر و مفیدتر است]. 60 - براي
کسانی که ایمان بآخرت و سراي دیگر نیاوردهاند [یعنی اینکه کافرانی که وصف آنها شد] صفت بد و زشتی است [از جهل و
کفر و گمراهی و کوري و صفت حدوث و ضعف و عجز و احتیاج بپسران و قتل دختران [ صفحه 183 ] از ترس فقر و ننگ] و
براي خدا صفات عالیه است [از قدرت و سلطان و الوهیّت و استغناء و بینیازي [از داشتن زن و فرزند] و جود واسع و منزه
بودن از صفات مخلوق و غیره] و اوست خداي عزیز [یعنی توانائی که هیچ چیزي براي او ممتنع نیست] و خداي حکیم [یعنی
دانائی که از راه حکمت و صواب هر چیز را در جاي خود نهاده و هر کس را آنچه قابل بوده داده است [پس هر عاقلی
میسزد که تسلیم امر خداي تعالی و منقاد حکم او باشد زیرا هر ظهوري فقط از جانب او و باراده اوست و چون خداي تعالی
چیزي را اراده کند عبد را ارادهاي بخلاف اراده او نمیشاید. به درد و صاف ترا نیست حکم دم در کش || که هر چه ساقی
ما ریخت عین الطاف است از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است [من برکۀ المرأة تبکیرها بالبنّات- اي یکون اول
ولدها بنتا]. ایضا روایت شده است [من ابتلی من هذه البنّات بشیء فأحسن الیهن کنّ له سترا من النّار]. - از مجموع آیات
مزبوره اینکه استفاده میشود که بندگان آنچه در نزد آنها پستتر است نباید بخداي تعالی نسبت دهند زیرا خداي تعالی
مشرکین را براي نسبتی که بساحت قدس او دادهاند و حال آنکه براي خویشتن رضا نمیدهند نکوهش فرموده است. پس چون
آدمی را از چیزي بد آید و نسبت امر زشتی را بواسطه نقصی که در آن میبیند بخود روا ندارد چگونه نسبت آنرا بحقّ متعال
[ جایز و سزاوار میداند- با آنکه بنده سراپا نقص محض و حق تعالی کمال محض است. [ صفحه 184
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
وَ لَو یُؤاخِ ذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلمِهِم ما تَرَكَ عَلَیها مِن دَابَّۀٍ وَ لکِن یُؤَخِّرُهُم إِلی أَجَلٍ مُسَ  می فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا یَستَأخِرُونَ ساعَۀً وَ لا
[ یَستَقدِمُونَ [ 61 ] وَ یَجعَلُونَ لِلّهِ ما یَکرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلسِنَتُهُمُ الکَ ذِبَ أَنَّ لَهُمُ الحُسنی لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النّارَ وَ أَنَّهُم مُفرَطُونَ [ 62
تَاللّهِ لَقَد أَرسَلنا إِلی أُمَمٍ مِن قَبلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعمالَهُم فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الیَومَ وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 63 ] وَ ما أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ
إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِي اختَلَفُوا فِیهِ وَ هُديً وَ رَحمَۀً لِقَومٍ یُؤمِنُونَ [ 64 ] وَ اللّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِهِ الَأرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ فِی
اي إلی موعد « أَجَلٍ مُسَ  می » کلّ ما یدبّ علی الإرض و یدخل فیه الانسان « دَابَّۀٍ » 783- ذلِکَ لَآیَۀً لِقَومٍ یَسمَعُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
اي مقدّمون الی النّار من أفرطته فی طلب الماء اي « مُفرَطُونَ » اي حقّا « لا جَرَمَ » اي لهم المثوبۀ الحسنی « أَنَّ لَهُمُ الحُسنی » مقدّر
[ 192 [ صفحه 185 - 169 -قرآن- 179 - 130 -قرآن- 157 - 83 -قرآن- 105 - 11 -قرآن- 64 - قدّمته. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-61 و اگر خداوند کفّار و عاصیان را بگناهانشان بگیرد و مؤاخذه کند و در عقوبت آنها شتاب و تعجیل نماید بر روي زمین
احدي [از اینکه ستمکاران] و جنبندگان باقی نخواهد ماند و لکن آنها را تا وقت معلوم و معیّنی مهلت میدهد و عقاب آنها را
بتأخیر میاندازد [و آن روز قیامت یا وقتی است که خداوند بآن عالم است زیرا آن زمان در بقاي آنها مصلحت نیست و آنها
ایمان نمیآورند و از نسل آنها مؤمنی بیرون نمیآید و تأخیر در عقوبت تف ّ ض لی از جانب اوست بلکه توبه کنند یا بمقتضاي
مصلحت دیگري است که بر مردم مجهول است] و چون مدّت آنها سر آید و وقت معلوم برسد آنی پس و پیش نمیشود نه
بعقب میافتند و نه بجلو میروند. که یک لحظه صورت نبندد امان || چو پیمانه پر شد بدور زمان 62 - اینکه کافران آنچه را
براي خودشان بد آید و مکروه است براي خدا روا میدارند و براي او جعل و اثبات میکنند و زبانهاشان خبر بدروغ میدهد
که میگویند برایشان فرجام نیکی است و آن بهشت است [زیرا مشرکین میگفتند اگر بعث و آخرتی که محمّد صلّی اللّه علیه
و آله میگوید حق و صدق باشد ما اهل بهشت میباشیم]. و حال اینکه بدون شک در اینکه حرفی نیست که آنها اهل آتشاند
و بسمت آتش با شتاب پیش میروند. 63 - بخدا قسم [ یا محمّد] ما پیش از تو پیمبرانی بسوي امّتهاي پیشین فرستادیم [که آنها
را بسوي حق دعوت کنند ولی آنها دعوت انبیاء را اجابت نکردند] و شیطان کفر و ضلال و تکذیب رسل و أعمال زشت را در
نظر آنها جلوه و زینت داد. بنابراین در روز رستاخیز ولی و متصدّي امر آنها شیطان خواهد بود و خداوند کار آنها را بشیطان
وامیگذارد [و او که عاجز از حفظ خویشتن است چگونه یاري دیگران خواهد نمود]. [ صفحه 186 ] و لذا براي آنها [یعنی تابع
و متبوع شیطان و پیروانش] عذاب دردناکی است. 64 - و ما بر تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] کتاب [یعنی قرآن] را نازل
نکردیم مگر براي اینکه آنچه را [از دلائل توحید و عدل و حلال و حرام] مردم در آن اختلاف دارند براي آنان روشن و
واضحسازي [و رفع اختلاف فرمائی] و آنرا فرستادیم تا رهنما [و دلیل بر حق] و رحمت [رافع عذاب] براي مؤمنان باشد [زیرا
آنها منتفع از قرآن میشوند و سود لازم را آنها میبرند]. 65 - و خداوند از آسمان یعنی بالاي سر شما آبی فرو فرستاد [یعنی
بارانی نازل کرد] و بوسیله آن زمین را پس از خشکسالی و قحط زنده نمود و بنباتات سرسبز ساخت همانا در اینکه امر نشانه و
حجّت و دلالتی است براي مردمی که دلائل خدائی را میشنوند و در آن تفکّر میکنند و از آن عبرت میگیرند. - [و گفتهاند
مقصود از آیه مبارکه یعنی و خدا از آسمان قرآنی نازل فرمود که اسباب حیات مؤمنین است و بوسیله آن دلهاي مرده از جهل
را زنده ساخت و در اینکه انزال دلالت و نشانهاي براي مردمی است که قرآن را میشنوند بگوشی که سخن خدا را از خدا
میشنوند].